ای آبرو مند در نزد خدا ، شفاعت مارا در نزد خدا بکن
آیا این شرک است؟!
این دعای توسل ماست
ما کجا گفتیم اهل بیت خدا هستن؟!
کمی تفکر و اندیشه!!!
امروز صبح به وبلاگ یکی از برداران اهل تسنن رفتم دیدم که ایشون توسل را شرک میدانست
و فقط یک آیه قرآن را در مورد توسل آورده بود ، اما مثل اینکه یا از بقیه آیات قرآن ، یا اطلاع نداشت یا....
والله العالم
لذا بر این شدم که تحقیق کنم و نظر علماء شیعه رو بذارم
و بقیه آیات که ایشون جا انداخته بودن که حاکی از توسل به معصومین هست را در اینجا ذکر کنم
مطالب طبق نظر آیت الله سبحانی (حفظه الله) است
برای استدلالات قرآنی به ادامه مطلب بروید
والله یهدی من یشاء
یکى از مسائل حائز اهمیت در مباحث کلامى مسأله توسل است. در مورد معناى واژه توسّل مى بایست میان «توسّل» و«وسیله»، تفاوت گذارده شود. اگر گفته شود «تَوَسَّلَ»، مراد این است که تقّرب جست ( [355]) امّا آن چیزى که سبب تقّرب است«وسیله» نامیده مى شود. مثلاً قرآن یا امام «وسیله» هستند، و توسّل عبارت است از این که به وسیله اى به درگاه الهى تقرب بجوییم. قرآن مى فرماید: ( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِى سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) .( [356]) «اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید; و وسیله اى براى تقرب به او بجویید; و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید». یعنى دنبال وسیله بروید! پس وسیله، سبب و توسّل به کارگیرى سبب است. حال سوال این جاست که این سبب و وسیله چیست؟ باید به آیات و روایات مراجعه کرد و به این مطلب توجه داشت که وسیله بودنِ چیزى باید در شرع ثابت شود; زیرا در غیر این صورت، نمى توانیم به کمک آن به درگاه الهى تقرّب بجوییم. مثلاً فرض کنید کسى بخواهد به وسیله آتش به خدا توسّل بجوید، این توسّل قطعاً باطل و حرام است; چرا که وسیله بودنِ آتش ثابت نیست. یا بخواهد به وسیله بت تقّرب بجوید، این صحیح نیست; چراکه وسیله بودنِ بت ثابت نشده است، بلکه از آن نهى شده و حرام است. بنابراین مصداق وسیله را باید از قرآن و حدیث بدست بیاوریم، مانند چیزهایى که در خطبه أمیرمؤمنان به آن ها اشاره شده است. حضرت در خطبه 109( [357]) برترین وسیله اى که متوسلان مى توانند با آن به سوى خداوند تقرّب بجویند ایمان به او و پیامبر اوست همچنین جهاد در راه او که برجسته ترین نقطه اسلام است و نیز کلمه اخلاص و شهادت به یگانگى خدا و رسالت پیامبر که هماهنگ با سرشت انسانى است و به پا داشتن نماز که آیین اسلام است و پرداختن زکات که واجب و لازم است و روزه ماه رمضان که سپرى در برابر کیفر خداوند است و حج خانه خدا و عمره به سوى آن که فقر و تنگدستى را از میان مى برند و گناهان را پاک مى کند و صله رحم که مایه فراوانى ثروت و دارایى است و مرگ را به تأخیر مى اندازد و صدقه پنهانى که مرگ بد را از میان مى برد و نیکوکارى که انسان را از لغزش هاى خوار کننده حفظ مى کند. البته وسیله منحصر به این موارد نیست. اینها چیزهایى است که در خطبه امام آمده و مورد قبول ما است. اما در آیات و روایات وسایل دیگرى نیز ذکر شده که مى توان با بکارگیرى این وسایل به خداوند منان توسّل جست. بهترین وسیله براى تقرّب به خدا مراقبت بر واجبات و نوافل (نمازهاى مستحبى) است. اگر انسان نسبت به نوافل مراقبت کند تقربش نسبت به درگاه حضرت حق بیشتر مى شود تا آنجا که پیامبر خدا مى فرماید: «کنت سمعه الذى یسمع به و بصره الذى یبصر به و ...» .( [358]) یعنى به جایى مى رسد که گوشش گوش الهى، و چشمش چشم الهى مى شود. و این همان عرفان حقیقى است. حدیث مذکور در وسائلُ الشیعه آمده و اتفاقاً در کتاب هاى اهل سنت نیز از پیغمبر اکرم نقل شده است. بنابرین وسیله بودن (نوافل) در حدّ اجماع تمام مسلمین مطرح و مورد قبول است و تمام طوائف اسلامى به آن اعتراف دارند. اما مى خواهیم به بررسىوسایل دیگرى که کمتر مورد بحث هستند بپردازیم. توسّلاتِ مورد اتفاقِ مسلمانان 1. توسّل به أسماء و صفات خدا اگر واقعا مایلید دعایتان مستجاب شود به اسماءُ الله و صفات خدا متوسّل شوید. من از حسین بن على(علیهما السلام) این دعا را دارم: «اللهم انى أسألک بمعاقد عزک و سکّان سماواتک و أرضک و أنبیائک و رسلک أن تستجیب لى فقد لحقنى من أمرى عسراً» ( [359]) قرآن به صراحت مى فرماید: ( وَلِلّهِ الأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا) ( [360]) موقع دعا، توسّل به اسماءُالله; مانند یا الله یا رحمان یا رحیم یا خالق السموات والأرض یا غافر الذنوب یا رازق الطفل الصغیر و... بسیار راه گشاست. توسّل به اسماءُ الله یکى از امور مورد اتفاق همه طوائف اسلامى حتّى وهابى است. ترمذى مى گوید مردى در محضر پیغمبر اکرم چنین دعا کرد: «اللهم انى اسئلک لا اله الا انت الاحد الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد»( [361]) صداى این مرد که به گوش پیغمبر رسید، فرمود: این شخص اسم أعظم را به زبان آورد و هر که اسم أعظم را به زبان جارى کند خداوند دعاى او را مستجاب مى کند. شیخ طوسى در کتاب«مصباحُ المتهجّد» ( [362]) این دعا را دارد که: «اللهم انى اسئلک بإسمک العظیم الاعظم الأعز الأجل الأکرم...»: خدایا تو را به این نام هاى مقدس سوگند مى دهم که اگر این نام ها را ببرم، درهاى بسته آسمان براى رحمت باز مى شود: «و اذا دعیت به إلى مغالق ابواب السماء للرّحمة انفتحت... .» از این نمونه روایات در کتب شیعه فراوان است با این مضمون که: اگر کسى بخواهد توسّل پیدا کند مى تواند اسماءُ الله را به زبان بیاورد و اگر متوسّل به اسماءُ الله بشود خدا دعاى او را مستجاب مى کند. 2. توسّل به قرآن مجید دومین وسیله، قرآن مجید است. تا به حال هیچ توجّه داشته اید که قرآن یکى از اسباب توسّل است؟ شب هاى قدر همگى هنگامى که قرآن به سر مى گذاریم مى گوییم: «اللهم انى اسئلک بکتابک المنزل و ما فیه و فیه اسمک الأکبر واسمائک الحسنى وما یخاف و یرجى أن تَجعَلَنى من عُتقائِک من النّار»( [363])در این جا قرآن وسیله است و ما آن را بین خود و خدا واسطه قرار مى دهیم که به حق این قرآن، گناهان ما بخشیده شود. در این نیز بحثى نیست و تمام طوایف اسلامى قائلند به این که انسان مى تواند به قرآن متوسّل بشود. 3. توسّل به اعمال نیک اگر کسى در طول عمرش عمل نیکى انجام داده باشد مى تواند به آن متوسّل شود، به شرطى که عمل نیکش آلوده به ریا نشده باشد. فرض کنید در دوران جوانى در مجلسى بودید که گناه آماده بود، اما ترس از خدا سبب شد که مجلس را ترک کنید، این عمل، عمل نیکى است. بنابراین مى توانید وقت حاجت بگویید: خدایا! به حق آن عمل نیکى که براى تو انجام داده ام، این حاجتم را برآورده کن. حضرت ابراهیم وقتى مى خواهد دیوارهاى کعبه را بالا ببرد: ( وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ) .( [364]) «هنگامى که ابراهیم و اسماعیل، پایه هاى خانه(کعبه) را بالا مى بردند(و مى گفتند:) پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایى». شاهد مدعا این است که وقتى ابراهیم، آجر و سنگ را بالا مى برد و دیوارها را مى سازد، چون این عمل; عمل صالح است; لذا آن را وسیله اى براى دعایش قرار مى دهد و مى فرماید: ( رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ) قضیه تاریخى مهمى را دو محدّث هم عصر، یعنى أحمد بن محمد بن خالد برقى(متولد272) در«المحاسن» و بخارى (متوفى296) در«صحیح» خود بدین شرح نقل کرده اند. زمانى در منطقه اى، باران سه نفر را شدیداً تحت تأثیر قرار داد. آن ها از شدّت باران ناگزیر شدند که به غارى که در همان نزدیکى بود پناه ببرند تا باران قطع شود. بعد از اینکه وارد غار شدند; ناگهان رانش زمین شروع شد و سنگ عظیمى دهانه غار را مسدود کرد; به طورى که دهانه غار فقط به اندازه یک دریچه کوچک باز مانده بود! با خود گفتند به زودى از تشنگى، گرسنگى و کمبود هوا خواهیم مرد! لذا بعد از فکر در این باره به این نتیجه رسیدندکه هر کدام از ما که در طول عمرش عمل نیکى انجام داده، آن را وسیله قرار بدهد تا خدا ما را نجات دهد. یکى عرض کرد: بارالها! تو گواهى که من کارگرى داشتم که برایش بارى از گندم به عنوان اُجرت معیّن کرده بودم; امّا او رفت و این بار گندم پیش من ماند. لذا ناچار شدم آن را کشت کنم. تا اینکه بعد سالیانى از درآمد آن، گاوى خریدم. بعد از چندى آن کارگر آمد و بار گندمش را خواست. گفتم به جایش گاو را ببر! و داستان را برایش تعریف کردم و گفتم که این عمل را براى خدا انجام داده ام. تا این مسئله را گفت، سنگ کمى عقب رفت. دوّمى گفت: بارالها! تو گواهى که من دختر عمویى داشتم که مورد علاقه ام بود. شبى در خلوت گاهى دختر عمو به من گفت: پسر عمو! تو را به خدا، مُهرى که خدا بر بدن من نهاده بدون قانون نشکن! من خجالت کشیدم و این را براى تو ترک کردم. سنگ مقدار بیشترى عقب رفت. سوّمى هم عرض کرد: بارالها! تو گواهى که پدر و مادر پیرى داشتم و شب ها شیر مى خوردند. شبى شیر را آوردم; اما آن ها به خواب رفته بودند. دیدم اگر شیر را بگذارم ممکن است در آن حشره اى افتاده و آلوده شود. لذا در آنجا آنقدر ایستادم تا از خواب بیدار شدند و شیر را خوردند. من این کار را براى تو کردم، سنگ آن قدر عقب رفت تا هر سه بیرون آمدند. 4. توسّل به دعاى مؤمن خداوند منّان، توسّل از طریق دعاى مؤمن را بسیار مورد توجّه و تذکّر قرار داده است. این همان است که مى گوییم التماس دعا، یعنى من از تو خواهان دعا هستم. امام على بن الحسین(علیهما السلام) گاهى اوقات به غلام خویش مى فرمود; برو و در کنار قبر پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) دو رکعت نماز بخوان و در حق على بن الحسین دعا کن! على بن الحسین(علیه السلام)معصوم است و نیازى به دعاى غلامش ندارد; ولى امام با این عمل به ما مى آموزد که گاهى اگر با این زبان گناه کردى ممکن است دعایت مستجات نشود; ولى اگر برادر مؤمنت تو را دعا کند إستجابت نزدیکتر است. در روایت است هنگامى که این غلام دو رکعت نماز خواند و دعا کرد و بر گشت، امام او را آزاد کرد.( [365]) بنابراین توسّل به دعاى مؤمن یکى از اصول مسلّم و مورد اتفاق است. 5. توسّل به دعاى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در حال حیات قرآن مجید به کسانى که در زمان حیات پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) زندگى مى کردند، مى فرماید: ( وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُول إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا) ( [366]) «ما هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامى که به خود ستم مى کردند(و فرمان هاى خدا را زیر پا مى گذاردند)، به نزد تو مى آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى کردند و پیامبر هم براى آنها استغفار مى کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مى یافتند». یعنى به محضر پیغمبر اکرم رفته و از ایشان بخواهید در حق شما دعا و استغفار کند. این مورد را همه و حتّى وهابى ها نیز قبول دارند. قرآن در سوره منافقون مى فرماید: هر موقع به منافقین گفته مى شود که بروید نزد پیغمبر تا در حق شما دعا کند: ( وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُوسَهُمْ وَرَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَکْبِرُونَ) .( [367]) هنگامى که به آنان گفته شود:"بیایید تا رسول خدا براى شما استغفار کند"، سرهاى خود را (از روى استهزا و غرور) تکان مى دهند». این پنج وسیله که ذکر شد، مورد خدشه و ایراد نبوده و مورد اتفاق تمام فرقِ مسلمین، اعم سنى، شیعه، صوفى و وهابى است. از این به بعد بحث در مورد اختلافات ما با وهابیت در حوزه توسّل است که به یکى دو نمونه اشاره مى کنیم. توسّلات موردِ اتفاق امامیه 1. توسّل به دعاى پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) امامیه معتقد است که به دعاى پیغمبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) حتّى بعد از ایشان مى توان توسّل جُست. دلیل نیز همان آیه است که مى فرماید: ( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ) ( [368]) این آیه اطلاق دارد، یعنى هم حال حیات و هم حال رحلت را شامل مى شود. کما اینکه خیلى از آیات اطلاق دارند; مانند: ( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ) ( [369]) که اطلاق دارد و حتى امروزه نیز ما نباید در حرم پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) داد زده یا صدایمان را بلند کنیم. دو مقدمه مهم براى اثبات مسئله دو مقدمه مهم براى اثبات مسأله جایز بودن توسّل به دعاى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) پس از وفات: مقدّمه نخست: بزرگانى چون انبیاء، شهدا و مؤمنان کامل، بعد از مرگ، زندگى برزخى دارند. بنابراین مرگ، دروازه فنا نیست; بلکه دروازه اى براى زندگى در جهان دیگر است و این مسئله از قرآن استفاده مى شود. در سوره یس مى خوانیم: وقتى فرستادگان مسیح، مردم را به توحید دعوت کردند، مردم انطاکیه آنها را تهدید کردند. یک نفر از اقوام آن ها فریاد زد که اى قوم! چه مى کنید؟( قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ) ( [370]) آن ها او را هم اذیت کردند، به طورى که از شدت جراحت در حال جان دادن بود و در آن لحظه به او وعده بهشت داده شد ( قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِى یَعْلَمُونَ) ( [371]) این کدام جنّت است؟ آیا بهشت برزخى است؟ آیا همان بهشت روز قیامت است؟ مهم در اینجا این است که پس از مرگ گفت: «یَا لَیْتَ قَوْمِى یَعْلَمُونَ» اى کاش مى دانستند که گرچه سنگ باران و کشته شدم اما وارد بهشت شدم! آیاتى که دلالت بر حیات برزخى مى کنند فراوان است. مثلاً درباره آل فرعون مى گوید: ( النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوًّا وَعَشِیًّا وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَاب) . ( [372]) آن ها را صبح گاهان و شامگاهان بر آتش عرضه مى کنند. براستى این عرضه بر آتش در قبل از قیامّت کجاست؟ قطعاً در عالم برزخ است. آیات نازل شده درباره شهدا مؤیّد این مطلب هستند: ( وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِى سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَا عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ) .( [373]) «اى پیامبر هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند». مقدّمه دوم: آیا ارتباط ما با کسانى که در برزخ زنده اند، قطع است یا محفوظ؟ وهابیّت قائل به انقطاع ارتباط است; اما شیعه مى گوید ارتباط ما محفوظ است. آنان سخنان ما را مى شنوند، و چه بسا جواب هم بدهند. قرآن در چند جا مى فرماید ارتباط شما محفوظ است. یکى درباره صالح و دیگرى درباره شعیب . قرآن به گونه اى بیان مى کند که اینها با مردگان خودشان بحث مى کنند. ( فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِى دَارِهِمْ جَاثِمِینَ* فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّى وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَکِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ) ( [374]) «سرانجام زمین لرزه آنها را فرا گرفت، و صبحگاهان، (تنها) جسم بى جان آنها در خانه هایشان باقى مانده بود.(صالح) از آنها روى برتافت; و گفت:«اى قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و شرط خیرخواهى را انجام دادم، ولى (چه کنم که) شما خیرخواهان را دوست ندارید». این درباره صالح است. قوم صالح بت پرست بودند و بعد از نزول عذاب إلهى در خانه خود به حال مرگ افتادند. آن ها گاهى صداى آسمانى و لرزش و گاهى باد شدید را مى شنیدند; اما در خانه هاى خود باز ماندند و مردند. آیه بعدى مى گوید: «فَتَوَلَّى عَنْهُمْ» صالح نبى از آن ها روى برگرداند، چرا؟ چون هرچه پیغمبر گفت گوش نکردند و سرانجام جسدهاى مرده آن ها در خانه هاشان افتاد. بعدا ً(یعنى پس از نابودى قوم)، صالح رو به آن ها کرد و با تنفّر گفت: «وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّى وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَکِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ» حضرت صالح در چه زمان و با چه کسانى سخن مى گوید؟ با قوم خود زمانى که همه مُرده اند. در مورد شعیب(علیه السلام) نیز همین بیان هست: ( الَّذِینَ کَذَّبُواْ شُعَیْبًا کَأَن لَّمْ یَغْنَوْاْ فِیهَا الَّذِینَ کَذَّبُواْ شُعَیْبًا کَانُواْ هُمُ الْخَاسِرِینَ* فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّى وَنَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ آسَى عَلَى قَوْم کَافِرِینَ) . ( [375]) «آنها که شعیب را تکذیب کردند(آنچنان نابود شدند که) گویا هرگز در آن (خانه ها) سکونت نداشتند! آنها که شعیب را تکذیب کردند، زیانکار بودند. سپس از آنها روى برتافت و گفت:«اى قوم من! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و براى شما خیرخواهى نمودم، با این حال، چگونه بر حال قوم بى ایمان تأسف بخورم؟!». حضرت شعیب گفت: ( یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّى وَنَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ آسَى عَلَى قَوْم کَافِرِینَ) . اثبات مسئله با روایات معتبر با حفظ دو مقدمه یادشده، اینک سراغ روایات، آن هم روایات مورد قبول وهابیت مى رویم. در صحیح بخارى که بالاترین کتاب اهل سنت است، آمده که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگ بدر دستور داد هفتاد جسد کشته هاى قریش را در یک قلیبى(گودال) بریزند. سپس به سخن گفتن با آن ها پرداخت. سپس یک یک آن ها را صدا زد و گفت: هل وجدتم ما وعدکم ربکم حقاً؟ فانى وجدت ما وعدنى ربّى حقّاً. فقال له بعض اصحابه: یا رسول الله! أتنادى قوماً موتى؟ فقال (صلى الله علیه وآله وسلم) : ما انتم باسمع لما اقول منهم، و لکنهم لا یستطیعون أن یجیبونى. پیامبر رو به جسدهاى بى جان کفّار کرده فرمودند: من وعده هاى خدا را حق یافتم آیا شما نیز وعده ها را حق یافتید؟ بد قومى بودید و با من به بدى رفتار کردید و من نمى خواستم به این نحو کشته شوید. سپس عرب هاى جاهل گفتند: اى رسول خدا! آیا با این مردگان سخن مى گویى؟ حضرت فرمود: نخیر، اینها مرده نیستند و مطالب مرا بهتر از شما مى شنوند!( [376]) نتیجه اگر این دو مقدمه ثابت شود (یعنى وجود حیات برزخى، و همچنین ارتباط ما با حیات برزخى) ما مى توانیم به دعاى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) حتى پس از فوت ایشان متوسّل شویم. بنابراین مانعى ندارد که در کنار قبرش عرض حاجت کنیم. خداوند در قرآن مى فرماید: ( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ) ( [377]) اتفاقاً بیشتر اهل سنت نیز نوشته اند که وقتى پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) رحلت کرد، چندروزى گذشته بود که عربى از بیابان آمد و خودش را بر قبر ایشان افکند و گفت: «إنّک قلت فى کتابک الکریم: ( وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا» و انّى جِئتک تائباً مُستغفراً مِن ذُنوبى»( [378]) غیر از این باید گفت که مسلمانان به تعداد یک میلیارد و نیم جمعیت، هر روزه در نماز مى گویند: «السلام علیک أیّهَا النبى!»مخاطب آن ها چه کسى است؟ آیا سلام شان خطاب به مرده است؟ مشکل اینجا است که متأسفانه رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) را نشناخته ایم! دیده اى خواهم که باشد شه شناس *** تا شناسد شاه را در هر لباس انبیاى دیگر را نیز نشناختیم! بخارى از بزرگان اهل سنت است که مى گوید پیغمبر با کفّار سخن گفت و مدعى است أموات آن ها بهتر از احیاى شما مى شنوند!( [379]) بنابراین در کنار مرقد رسول خدا حق داریم که بگوییم: «یا رسول الله! انى جئتک تائباً مستغفراً من ذنوبى، اِستغفر لنا عند الله» و حاجت خود را بخواهیم و از او طلب دعا کنیم و همه این توسّلات مشروع خواهد بود. 2. توسّل به ذات، حقّ و منزلت نبّى اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)
ادامه پست در پست بعدی